شکوفاشکوفا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

شکوفا و خاله انقه

شکوفا در مطب دکتر

سلام امروز شکوفا به همراه مامان وخاله اینقه برای چکاپ شکوفا به مطب دکتر سمعیی پزشک اطفال رفتیم. یکی از نی نی ها که داخل مطب بود موقع معاینه دکتر خیلی گریه کرد.مامان وخاله اینقه خیلی ناراحت شدند. مامان شکوفا رو به بیرون مطب برد تا شکوفا صدای گریه های نی نی رو نشنوه.وقتی مامان وخاله اینقه شکوفا رو برای معاینه به اتاق دکتر بردند ابتدا دکتر شکوفا رو وزن کرد. شکوفا خیلی متعجب بود.بعد مامان شکوفا رو برای اندازه گیری قد روی تخت گذاشت شکوفا چنان با صدای بلند زد زیر گریه که با هیچ ترفندی ساکت نشد. دکتر هم گفت که این طبیعیه. کلی طول کشید تا شکوفا اروم شد وبعد از اون شروع کرد به لبخند زدن دکتر هم گفت که همه چیز نرماله موقع برگشت ما با اتوبوس برگشتیم ...
31 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

امروز خاله اینقه کشف کرد که من دندون درآوردم وای مرسی خدا جونم که به من دندون دادی از پسر دایی شنتیا هم ممنونم که نی نی وبلاگ رو به من معرفی کرد راستی پسر دایی جونم خیلی وقت پیش دندون دراورده. دلم براش تنگ شده. مامانم، خاله هام و مامان بزرگم خیلی ذوق کردند مامانم به بابام زنگ زد و اطلاع داد بابایی هم خیلی خوشحال شد.    
30 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام. با اینکه سعی میکنم خیلی مواظب شکوفا باشم ولی امروز چند تا اتفاق برای شکوفا افتاد اول صبح سر شکوفای مهربون محکم به مبل خورد وحسابی باد کرد بعد دست کوچولوش لای دسته رادیو گیر کرد. وبعد سرش محکم به زمین خورد ولی شکوفا در این مورد اصلا به روی خودش نیاورد عکس شکوفا رو هم امروز خاله شهلا گذاشته.دستش درد نکنه. ...
30 ارديبهشت 1390

موهای شکوفا

سلام شکوفا جونم.چطوری .امروز خیلی شیطونی کردی.الهی قربون شیطونیهای قشنگت برم.امروز خیلی ما رو به وجد اوردی.همگی ما از بازی کردن با تو سیر نمیشیم.اونقدر شیرین کاری میکنی که مارو بیشتر عاشق خودت میکنی.امروز مادربزگ جلوی موهاتو کوتاه کرد.خیلی ناز شدی.ما باید بیشتر مواظب تو باشیم چون تو مدارای شخصیت مستقل شدی ودوست داری کارهاتو به تنهایی انجام بدی.
29 ارديبهشت 1390

شکوفای مهربون ما

سلام شکوفا جون.الهی فدای شیطونیات بشم که دیگه یه جا بند نمیشی.چون تازه چهار دست وپا راه رفتن را یاد گرفتی.خیلی شور وشوق داری که مدام به همه جا سر بزنی.چند بار هم به پشت افتادی وسرت محکم به زمین خورده.می دونم که بازی کردن رو خیلی دوست داری.خاله شهلا هر وقت از سر کار میاد خونه حسابی باهات بازی میکنه.چون خیلی خیلی دوست داره.از بسکه طنازی می کنی.ما باید از ایین به بعد بیشتر با تو بازی کنیم.
28 ارديبهشت 1390

در انتظار دیدار شکوفا

سلام شکوفای مهربونم.از اینکه فردا پیش ما می ایی هممون خوشحالیم ودر پوست نمی گنجیم. امشب همش درباه تو وکارهای بامزه ایی که انجام می دی.از این به بعد ما باید به تو وکارهات بیشتر احترام بذاریم .پس تا فردا که چشممون به روی همچون ماهت بیفته خداحافظ.
27 ارديبهشت 1390

اولین سفر به مشهد

سلام شکوفا خانم.چطوری.زیارت قبول.اولین سفرت به مشهد رو میگم.امروز ما یکی از فیلمهایی رو که تو مشهد بابات ازت گرفته بود رو دیدیم.خیلی بامزه میخندیدی.دیشب پسر داییت شنتیا هم اینجا بود.جات خیلی خالی بود.در عوض ما همش فیلمهاوعکسهاتو که تو مشهد گرفته بودی نگاه میکردیم.ننه ی شنتیا هم یکی از عکسهاتو از ما گرفت.امیدوارم دفعه ی دیگه با هم به مشهد بریم.
24 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام شکوفای عزیز ورودت رو به وبلاگ نی نی ها تبریک میگم امروز شنتیا پسر داییت تو رو به وبلاگ نی نی ها دعوت کرد خوش اومدی امروز تو نه ماه و نوزده روزته. تو و شنتیا زندگی ما رو زیبا کردین فعلا خداحافظ
23 ارديبهشت 1390
1